فروش جست و خیز کردن

فروش جست و خیز کردن

Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.

More

جست و خیز کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

جست و خیز کردن، رقاصی کردن. jig (فعل) جست و خیز کردن، استهزاء کردن، با اهنگ تند رقص کردن. tumble (فعل) رقصیدن، پریدن، جست و خیز کردن، غلت خوردن، لغزیدن، ناگهان افتادن. rollick (فعل) جست و خیز کردن، خوشی ...

More

جست و خیز کردن تولید کنندگان و تامین ...

که دارای یک کسب و کار کوچک اعتباری صدا، بزرگ خدمات پس از فروش تولید و امکانات مدرن، ما ایستاده برجسته در میان خریداران ما در سراسر زمین برای دیوار نصب شیشه ای لیوان هولدر، جام لیوان دارنده، حمام جام لیوان دارنده دست ...

More

جست‌وجوی خیز واژه‌یاب

خیزنده (در ترکیب با کلمه دیگر): حاصل‌خیز، سبک‌خیز، سحرخیز، شب‌خیز.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] بلند شدن.lang; خیز برداشتن: (مصدر لازم) [عامیانه] جستن؛ جهیدن.lang; خیز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = lang; خیز برداشتن

More

جست و خیز - معنی در دیکشنری آبادیس

جست و خیز. [ ج َ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) برجستن و برخاستن. ( آنندراج ) : زمین گیری سلیم از ضعف پیری یاد ایامی که جست و خیز در صحرا به آهو یاد میدادی.

More

چرخ جست و خیز کردن مورد استفاده ...

Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.

More

خیز - معنی در دیکشنری آبادیس

خیز. مترادف خیز: پرش، جست، جهش، تاخت، جهیدن، ارتفاع، بلندی ایوان، دیوار، طاق. معنی انگلیسی: edema, bound, dart, jump, leap, skip, [n.] jump, swelling, upheaval, rise (of an arch), flache.

More

معنی جست و خیز - فرهنگ فارسی هوشیار

نوع. اسم. منبع. فرهنگ فارسی هوشیار. نمایش تصویر. معنی. جست و خیز. معنی جستن و خيز برداشتن پرش . انگلیسی frolic, caper, saltation, frisk, gambol, curvet, bound, exultance, spring, tittup.

More

معنی جست و خیز لغت‌نامه دهخدا واژه ...

جست و خیز. [ ج َ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) برجستن و برخاستن . (آنندراج ) : زمین گیری سلیم از ضعف پیری یاد ایامی. که جست و خیز در صحرا به آهو یاد میدادی .

More

تولید میکند چرخ جست و خیز کردن

Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.

More