استخراج. مترادف استخراج: استحصال، برگیری، درک. برابر پارسی: برهیختن، برون آوری، بیرون کشیدن. معنی انگلیسی: extraction, production, working, decipherment, [mine.] decipherment.
More2019年12月8日 دستگاهی که در سمت چپ تصویر قرار دارد، تقطیر مناسبی را بدست نمیدهد و تنها برای جداسازی آنالیت و تداخلکننده فرار از غیرفرار مناسب است یا اینکه این مواد بمنظور دستیابی به تقطیر
Moreسَنگ یا صَخرِه به مواد جامدی از پوسته زمین گفته میشود. که از یک یا چند کانی که با یکدیگر پیوند یافتهاند، تشکیل شدهاست. در زمینشناسی سنگ تجمعی طبیعی و جامد از مواد معدنی یا شبهمعدنی است. لایه خارجی جامد زمین (سنگکره) از سنگ تشکیل شدهاست. سنگها سه گونه هستند: آذرین، رسوبی و دگرگونی. دانش شناختن سنگها را سنگشناسی مینامند. عنصر اصلی تشکیلدهنده تمامی سنگها سیلیسیم است. سنگها و کانیها در ساختمانسازی، صنایع، پزشکی و غیره به کار میروند. به قطعههای بزرگی از سنگ که در بیرو
Moreگرد. [ گ ِ ] ( اِ ) دور و حوالی. اطراف. ( از برهان ). گرد و فراهم ودور چیزی. ( آنندراج ). پیرامون. پیرامن : زنی پلشت و تلاتوف و اهرمن کردار نگر نگردی از گرد او که گرم آیی.
Moreگرد. [ گ ِ ] (اِ) دور و حوالی . اطراف . (از برهان ). گرد و فراهم ودور چیزی . (آنندراج ). پیرامون . پیرامن : زنی پلشت و تلاتوف و اهرمن کردار.
Moreگرد. [ گ َ ] (اِ) هندی باستان ورت ، ورتات ۞ (چرخیدن )، وخی عاریتی ودخیلی گرد ۞ ، منجی گارایی ۞ ، پهلوی ورت ۞ (گرد، غبار). خاک ، و خاک برانگیخته را خصوصاً گویند. (برهان ) (آنندراج ). غبار. خاک برخاسته : مه ...
Moreگرد چیزی گردیدن. [ گ ِ دِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) دور چیزی گشتن. تطویف. طوف. عَکف. ( منتهی الارب ) : گرد گرداب مگرد ای بت نامخته شنا که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری.
Moreگرد خاک یا ریزگرد (به انگلیسی : Dust) تودهای از ذرات جامد ریز غبار و گاه دود و . است که در جو پخش شده و دید افقی را میان ۱ و ۲ کیلومتر محدود میکند و برای بیماران تنفسی بسیار زیانآور است. ریزگرد ...
Moreمیلگرد. میلگرد A3 و A4. میلگرد آهن آجدار آرماتور فولادی یا فیبر پلیمری تقویت شده ای است که در بتن برای جبران و بالا بردن مقاومت کششی پایین آن ( بتن) مورد استفاده قرار میگیرد. فولاد یا فیبر ...
Moreعَکف . (منتهی الارب ) : گرد گرداب مگرد ای بت نامخته شنا که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری . لبیبی . و رجوع به گرد چیزی گشتن شود. انگلیسی to become something عربی جولة شيء ترکی bir şey olmak فرانسوی devenir quelque
More